English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8925 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
expellee U افراد اخراجی از مملکت اخراج شدگان یا تبعید شدگان سیاسی تبعیدی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
straggler line U خط گم شدگان و فراریان
the fallen U کشته شدگان
natimortality U امار مرده زاییده شدگان
Memorial Day U روز یادبود کشته شدگان جنگی
deportee U محکوم به تبعید یا اخراج تبعید شده
deportees U محکوم به تبعید یا اخراج تبعید شده
levee en masse U عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
split ticket <idiom> U انتخاب افراد سیاسی برای رای
petalism U تبعید پنجساله بوسیله نوشتن نام تبعید شونده در روی برگ زیتون
expotriate U به کشور دیگری تبعید کردن تبعید از وطن
exiled U شخص تبعید شده تبعید کردن
exile U شخص تبعید شده تبعید کردن
exiles U شخص تبعید شده تبعید کردن
exiling U شخص تبعید شده تبعید کردن
real will U مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
fugitives U تبعیدی
fugitive U تبعیدی
exilic U تبعیدی
characterization U مجسم کردن افراد ذکر خصوصیات افراد
displaced person U ادم تبعیدی
expatriate U ترک کردن میهن تبعیدی
expatriates U ترک کردن میهن تبعیدی
apolitical U دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
self determination U استقلال سیاسی یک ملت و عدم تاثیرنیروهای خارجی درتصمیمات و روشهای سیاسی و اقتصادی و نظامی واجتماعی ان
out U اخراج کردن اخراج شدن
outed U اخراج کردن اخراج شدن
red card U علامت اخراج اخراج بازیگر
out- U اخراج کردن اخراج شدن
privates U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
private U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
political ties U هم بستگیهای سیاسی وابستگیهای سیاسی اتحادسیاسی
undesireable discharge U اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
immunity U مصونیت سیاسی مصونیت دیپلماسی عدم تبعیت مامور سیاسی خارجی ازمقررات قانونی کشور مرسل الیه است
political circles U محافل سیاسی دوایر سیاسی
politics U علم سیاسی امور سیاسی
dishonorable discharge U اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
enlisted section U قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
countries U مملکت
country U مملکت
realm U متصرفات مملکت
per pais U بوسیله مملکت
realms U متصرفات مملکت
external operation U عملیات خارج از مملکت
paper standard U پول رایج مملکت
centralism U سیستم تمرکز در اداره مملکت
ne exeat regno U دستور عدم خروج از مملکت
soils U سرزمین مملکت پوشاندن باخاک
soiling U سرزمین مملکت پوشاندن باخاک
cession of territory U واگذار کردن اراضی مملکت
They have seized ( dominated) the country. U مملکت را قبضه کرده اند
kingdom U مملکت یا کشور پادشاهی موالید
soil U سرزمین مملکت پوشاندن باخاک
reestablishment of diplomatic relations U برقراری مجدد روابط سیاسی اعاده روابط سیاسی
decentralism U سیستم عدم تمرکز در اداره مملکت
eminent domain U مالکیت مطلق دولت یا پادشاه یا رئیس مملکت
battery of tests U گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
politic U سیاسی نماینده سیاسی
exile U تبعید
banishment U تبعید
exiling U تبعید
exiles U تبعید
exiled U تبعید
expulsions U تبعید
expulsion U تبعید
out lawry U تبعید
proscription U تبعید
deportation U تبعید
relegation U تبعید
resettlement U تبعید
transportation U تبعید
pluralism U عقیده مبتنی برلزوم دخالت کلی و عملی موسسات و مجامع غیر دولتی در امر اداره مملکت
proscribing U تبعید کردن
proscribes U تبعید کردن
deportable U قابل تبعید
proscription U تبعید محکومیت
cast out U تبعید کردن
deports U تبعید کردن
deporting U تبعید کردن
deported U تبعید کردن
banisher U تبعید کننده
exiling U تبعید کردن
proscribed U تبعید کردن
resettle U مهاجرتاجباریبهمکانیدیگر تبعید
transportation U بارکشی تبعید
deport U تبعید کردن
banish U تبعید کردن
exile U تبعید کردن
banishes U تبعید کردن
exiled U تبعید کردن
proscribe U تبعید کردن
banishing U تبعید کردن
exiles U تبعید کردن
banished U تبعید کردن
ostracism U تبعید با اراء عمومی
abandon رهاکردن تبعید کردن
dominion U ار 9491 این کلمه معادل "مملکت عضو جامعه ممالک مشترک المنافع بریتانیا" commonwealthcountry قرار گرفته است
isonomy U برابری در حقوق سیاسی برابری سیاسی
ostracises U با اراء عمومی تبعید کردن
ostracizes U با اراء عمومی تبعید کردن
ostracising U با اراء عمومی تبعید کردن
ostracised U با اراء عمومی تبعید کردن
ostracize U با اراء عمومی تبعید کردن
dp U بی مکان ومنزل تبعید شده
ostracized U با اراء عمومی تبعید کردن
ostracizing U با اراء عمومی تبعید کردن
deports U تبعید کردن فرد خارجی ازکشور
deportation U تبعید و بیرون کردن فردخارجی از کشور
deported U تبعید کردن فرد خارجی ازکشور
deporting U تبعید کردن فرد خارجی ازکشور
deport U تبعید کردن فرد خارجی ازکشور
transmigration U حلول روح مرده در بدن موجود زنده دیگری تبعید
Taoism U روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
lay off U اخراج
dismissals U اخراج
extrusion U اخراج
firing U اخراج
deportation U اخراج
disqualify U اخراج
excomminucation U اخراج
banishment U اخراج
evacuation U اخراج
exclusion U اخراج
eviction U اخراج
evictions U اخراج
disqualifying U اخراج
disqualifies U اخراج
disqualified U اخراج
ouster U اخراج
out lawry U اخراج
the boot U اخراج
rustication U اخراج
deports U اخراج
deported U اخراج
dislodgement U اخراج
deposal U اخراج
deporting U اخراج
deport U اخراج
expulsions U اخراج
ejection U اخراج
dismissal U اخراج
foul out U اخراج
expulsion U اخراج
men U افراد
enlisted personnel U افراد
trooping U افراد
trooped U افراد
troop U افراد
enlistedman U افراد
personnel U افراد
expels U اخراج کردن
expelled U اخراج کردن
clearing out [of a place] U اخراج [از مکانی]
deportee U اخراج شده
avaunt U دستور اخراج
expel U اخراج کردن
cans U اخراج کردن
canning U اخراج کردن
evictions U اخراج کردن
let go <idiom> U اخراج شدن
out with U اخراج کردن
expelling U اخراج کردن
walking papers <idiom> U برگه اخراج
can U اخراج کردن
to expel [from] U اخراج کردن [از]
bad conduct discharge U اخراج از خدمت
expellable U قابل اخراج
exorcise U اخراج کردن
swaps U اخراج کردن
excommunicable U سزاوارتکفیریا اخراج
suspensions U اخراج موقت
swops U اخراج کردن
swopping U اخراج کردن
swapped U اخراج کردن
dismission U انفصال اخراج
brush off U اخراج بی ادبانه
deportees U اخراج شده
cast out U اخراج کردن
swopped U اخراج کردن
swap U اخراج کردن
suspension U اخراج موقت
eviction U اخراج کردن
give someone the ax <idiom> U اخراج شدن
send-offs U اخراج بازیگر
dismissal U اخراج از خدمت
get the ax <idiom> U اخراج شدن
out U اخراج بازیگر
deportation U اخراج از کشور
out- U اخراج بازیگر
reseau U اخراج اشعه
outed U اخراج بازیگر
send down U اخراج کردن
send off U اخراج بازیگر
dismissal U انفصال اخراج
send-off U اخراج بازیگر
ousts U اخراج کردن
dismissals U اخراج از شغل
expulsion U اخراج از کشور
ousting U اخراج کردن
expulsions U اخراج از کشور
xenelasia U اخراج بیگانگان
Recent search history Forum search
1internalising somatic systems
1Can't send messages to non-contact (Telegram F.A.Q)
2ظروف یکبار مصرف بصورت عامیانه به انگلیسی چی میشه
0its self reflexiveness
0nest building
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com